یادگیری و یادگیرندگی چه اهمیتی دارند؟

1402-01-12 ۶:۲۹ ب٫ظ

بسیار سپاس گذار هستیم که برای یادگیری خودتان وقت گذاشتید! از خودتان متشکر باشید که دارید به فرد توسعه یافته ای تبدیل می‌شوید! این‌ها جملاتی هستند که معمولاً در کلاس ها و کارگاه های توسعه فردی و یا ابتدای دوره‌ای آموزشی می‌شنوید. اما آیا واقعاً بعد از آن کلاس شما به فرد توسعه یافته و رشد یافته ای تبدیل می‌شوید؟ باز جای شکرش باقی است که در این کلاس ها حداقل بابت یادگیری از شما تشکر می‌شود؛ در مدرسه و دانشگاه که همین حس خوب موقت هم به ما داده نمی‌شد! هرچند که در آنجا نیز یادگیری اتفاق نمی‌افتاد. بعید می‌دانم کسی از شما باشد که بگوید من فقط با گوش کردن در کلاس تمامی مطالب مورد تدریس را یاد گرفته باشد. اما چرا یادگیری گاهاً اینقدر سخت می‌شود؟ چرا وقتی که در کنار بهترین استادها قرار می‌گیریم باز هم نیازمند مطالعه مطالب بار دیگر توسط خودمان هستیم؟

مقصر کیست؟

قبل از اینکه به خود مسئله یادگیری بپردازیم باید ببینیم که آیا فقط مشکل از ماست که مطالب را یاد نمی‌گیریم یا اینکه عوامل دیگری نیز دخیل هستند.

یادگیری چگونه است

سیستم و جامعه

احتمالا این روزها شما هم موضوعاتی مثل قانون جذب را شنیده‌اید، البته بعداً در مقاله‌ای دیگر مفصل به این مسئله می‌پردازیم، اما در حال حاضر بحث ما چیز دیگری است، در این مکاتب گفته می‌شود که جامعه بر روی شما تأثیری ندارد و هر چیزی که هست در درون شماست. اما این موضوع تا چه حد درست است؟ در پژوهشی که توسط آقای جان بارگ در رابطه با رفتار اجتماعی انجام شد (لینک این پژوهش) نتایج جالبی دستیابی شد. در این پژوهش به تعدادی از افراد کلماتی بدون ارتباط معنایی داده شد و به برخی دیگر کلماتی مرتبط به پیری و کهن‌سالی (مانند خاکستری، چین و چروک و…) داده شد و گفته شد تا هرکدام با مجموعه‌ای از این کلمات جمله بسازند و جملات خود را روی کاغذ بنویسند. در انتها باید کاغذهای خود را به محلی چند متر دورتر از محل نوشتن تحویل می‌دادند. دیده شد که افرادی که جملات را با کلماتی که ارتباط معنایی داشتند نوشته بودند، بسیار آهسته‌تر از افرادی که جملات را با کلمات بی‌ربط نوشته بودند به سمت محل تحویل کاغذها حرکت می‌کردند. در واقع پردازش‌های ناخودآگاه مغز با توجه به محیط تا این حد بر روی رفتار ما تأثیر دارند. یا در پژوهش دیگری (منبع) دو گروه از کودکان را مورد آزمایش قرار دادند. به تعدادی از آن‌ها اسباب بازی سالم و نو و به تعدادی دیگر اسباب بازی‌های کهنه و خراب دادند و قرار شد تا بین این بچه‌ها مسابقه‌ای برگزار شود. مشخص شد در بین بچه‌هایی که اسباب بازی خراب داشتند، 60 تا 80 درصد بیشتر تقلب صورت می‌گیرد.

خودمان

این دو پژوهش مثال‌های کوچکی از تأثیرات سیستم بر روی افراد بود؛ اما متوجه شدیم که محیط اطراف تا چه حد می‌تواند بر ما اثرگذار باشد. سیستم آموزشی کشور ما نیز متاسفانه سیستم سالم و کارآمدی نیست و مطمئناً این ناکارآمدی بر یادگیری دانش‌آموزان و دانشجویان بی‌تأثیر نیست.

منظور من از تأثیرات محیط بر روی یادگیری این نیست که مقصر تمام مشکلات ما سیستم است، ما بر روی بسیاری از عوامل زندگی کنترل داریم و می‌توانیم روی آن‌ها تأثیرگذار باشیم. با توجه به این مسئله، باید بدانیم که نباید همه چیز را سر سیستم و جامعه خراب کنیم، بلکه باید تلاش کنیم تا دایره کنترل خود بر روی محیط را گسترده‌تر کنیم. در ادامه به چگونگی این امر می‌پردازم.

حفظ وضعیت موجود

وظیفه مغز چیست؟ تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید؟ شاید با خودتان به کنترل بدن، فکر کردن و مسائلی از این دست فکر کنید؛ اما علت اصلی که مغز برای آن طراحی شده است، بقا و حفظ وضعیت موجود است. در واقع مغز از خود می‌پرسد آیا با شرایط فعلی زنده هستم؟ اگر بله، پس تغییرش نمی‌دهم. برای همین تغییر اینقدر سخت است؛ لاغر شدن، سحرخیزی، درس خواندن و همه این‌ها کارهایی هستند که مغز برای انجام آن‌ها نیاز به مصر منابع دارد و اصطلاحاً باید فسفر بسوزاند. آیا بدون انجام این کارها زنده است؟ بله؛ پس علتی نمی‌بیند که این کارها را انجام دهد. هر بار که ما می‌خواهیم کاری بر خلاف گذشته‌مان انجام دهیم و تغییری در عادت‌هایمان صورت بدهیم، داریم با مغزمان مقابله می‌کنیم. پس برای تغییر باید چه کرد؟ تکرار و تمرین. با تکرار و تمرین می‌توان به هر چیزی دست یافت. اگر استعداد نداشته باشیم چه؟ هیچ، تأثیر آنچنانی ندارد. شاید نتوانید به بهترین فرد در جهان در یک مسئله که در آن استعداد ندارید تبدیل شوید، اما می‌توانید به بزرگ‌ترین رقیب آن فرد تبدیل شوید. مثالی که همه ما می‌دانیم، مثال مسی و رونالدو است. شاید رونالدو نتواند به لمس توپی که مسی دارد دست پیدا کند، اما بسیاری از افراد درباره اینکه کدام یک از آن‌ها بهترین بازیکن فوتبال است مشاجره دارند؛ همین مسئله نشان دهنده‌ی تأثیر تکرار و تمرین در موفقیت است.

مسی بهتر است یا رونالدو

درباره این‌که این تکرار و تمرین چگونه در مغز اثر می‌گذارد در مقاله تکرار و تمرین بیشتر توضیح داده‌ام.

یادگیری چیست؟

مهارت یادگیری، مهارت انتخاب هوشمندانه اطلاعات، دور ریختن اطلاعات بی‌اهمیت، پذیرش تناقض و تضاد و ابهام و آمادگی برای کنار گذاشتن پیش‌فرض‌های قبلی است. البته یادگیری مطالبی که در مدت کوتاه به پاداش نرسد و قابلیت نشان دادن نداشته باشد صرفا عذاب‌آور است. به همین علت هرچه مطلب زودتر به کار ما بیاید، یادگیری آن لذت‌بخش‌تر است. در مقاله منحنی یادگیری بیشتر به این موضوع پرداخته‌ایم. بگذارید اندکی ساده‌تر این مفهوم را بیان کنم. یادگیری چیزی بسیار عمیق‌تر از به خاطرسپاری و به یاد آوردن مطالب است. تحلیل موضوعات، پیدا کردن ارتباط بین دانسته‌های جدید و قدیمی، تفکر مستقل و نقاد و انتقال مطلب مورد یادگیری به دیگران از ویژگی‌های یک یادگیری اصولی است.

از طرفی هرچقدر هم سرعت یادگیری یک مطلب برای شما بالا باشد، باز هم یادگیری یک فرآیند تدریجی و اصطلاحاً  step by step است. به عنوان مثال فرض کنید که شلنگ سرویس شما چکه می‌کند و شما قصد تعمیر آن را دارید. ممکن است ابتدا این موضوع را سرچ کنید و یک ویدیو در این باره ببینید. سپس با اندکی کلنجار رفتن احتمالاً موفق به تعمیر آن می‌شوید؛ آیا شما حالا به یک لوله‌کش تبدیل شده‌اید؟ قطعاً نه. چراکه اگر بار دیگر این مشکل پیش بیاید شما باز باید به آن ویدیو رجوع کنید، اما احتمالا این دفعه نیاز به پاز ویدیو ندارید. یادگیری، با یک تجربه جدید شروع می‌شود و با تکرار، تکامل می‌یابد. از طرفی معیار یادگیری شما سرعت آن نیست، بلکه شخصی‌سازی و استفاده از دانسته‌های جدید در زندگی خودتان است. در واقع شما بعد از یادگیری هر مطلبی باید از خود بپرسید که این آموزش چطور به شما ربط پیدا می‌کند و چه کاربردی در شرایط زندگی شما دارد. در این میان یک خطر بزرگ نیز شما را تهدید می‌کند: توهم دانایی.

تأثیر توهم دانایی در یادگیری

فرض کنید یک مدیر که توان مدیریت کارمندان خود را ندارد و مرتب آنان را اخراج می‌کند، یک دوره تفکر سیستمی می‌گذراند. آیا بعد از این دوره مدیر دیگر بی‌دلیل کارمندانش را اخراج نمی‌کند؟ در چنین موقعیتی یک مشکل پدید می‌آید، افراد به جای به کار بردن مطالب در کسب و کارشان، آن‌ها را مانند چکّش بر سر دیگران می‌کوبند. در همین مثال مدیر به اخراج کارمندان ادامه می‌دهد ولی این بار به جای این‌که بپذیرد ضعف از خودش است، برهم نخوردن سیستم با خروج اعضاء را بهانه می‌کند. همین امر در سطح خانواده هم قابل بررسی است. یکی از زوجین کارگاه توسعه فردی شرکت کرده (با این فرض که کارگاه واقعاً فرد را توسعه داده باشد!) اما به جای به کار بردن مطالب، مدام دانش خود را به رخ همسرش کشیده و ادعای باسوادی می‌کند. شاید این مثال‌ها قدری مضحک باشند اما مطمئناً ما نیز گاهی دچار این سوگیری می‌شویم. این مسئله نه تنها باعث کاربردی نبودن یادگیری است، بلکه موجب جلوگیری از یادگیری بیشتر نیز می‌شود.

اقدام یادگیری

تا اینجا می‌توانم بگویم که شما با مقدمه‌ای از چالش‌ها و موانع یادگیری آشنا شده‌اید. حالا برای مرتب‌تر شدن ذهن‌تان، یک نقشه قدم به قدم کلی از یادگیری را در ادامه آورده‌ام:

دانش قبلی

دانش قبلی دانشی است که شما قبل از شروع موضوع دارید. درک ما از نحوه ساختن خاطرات توسط مغز به ما می‌گوید که شما تنها زمانی می‌توانید چیزی را بفهمید که بتوانید آن را به چیزی که قبلاً می دانستید پیوند دهید. این بدان معناست که ارزیابی خودتان قبل از شروع به یادگیری یک موضوع، اولین قدم حیاتی است تا اطمینان حاصل شود میخ آهنین در سنگ نمی‌کوبید. اگر متوجه شدید که دانش قبلی از دست رفته است، ترمیم آن اولین قدم مهم در یادگیری است.

شروع یادگیری مطالب جدید

این مرحله شامل روش‌ها و ملاحظات مهمی است که باید هنگام یادگیری مطالب جدید به آن‌ها توجه کنید. مثل:

  • شناسایی محدودیت حافظه برای اطمینان از اینکه خود را با اطلاعات جدید در یک زمان سرریز نمی کنید.
  • پیوند دادن به دانش قبلی برای ایجاد ارتباطاتی که منجر به خاطرات بلندمدت خوب می‌شود.
  • استفاده از رویکرد چند حسی برای استفاده از بخش‌های بیشتری از مغز برای یادگیری.
  • پیوند دادن ایده‌های انتزاعی به مثال‌های مشخص برای اینکه بتوانید ایده‌های دشوارتری را که یاد می‌گیرید درک کنید.
جدید New

تکرار و تمرین

تکرار و تمرین تنها چیزی است که به شما این فرصت را می‌دهد تا با مرور مجدد مطالب جدید در طول زمان، خاطرات بلندمدت خود را ایجاد کنید. شواهد، هم از کلاس درس و هم از علوم اعصاب، بیانگر این هستند که تکرارهای فاصله‌دار برای ایجاد خاطرات طولانی‌مدت حیاتی هستند.

امیدوارم که خسته‌تان نکرده باشم، اما برایم بسیار مهم بود که در شروع مسیر یادگیری، ذهن آماده‌تری داشته باشید تا بتوانید یادگیرنده‌ی بهتری نسبت به بقیه باشید. به قول یکی از استادانم، این تفاوت‌ها است که ایجاد تفاوت می‌کند.

آخرین دیدگاه ها
  • البته من فکر میکنم هممون تو یه سری از مسائل درگیر این توهم دانایی هستیم
    اصلا اگه نداشته باشیمش دیگه عزت نفسی باقی نمیمونه 😁

دیدگاه تان را بنویسید

نظر خود را درباره این مقاله بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *