تکرار و تمرین چگونه در مغز اثر می‌گذارد؟

1402-01-14 ۱۰:۲۹ ب٫ظ

تکرار و تمرین؛ این جمله‌ای است که همیشه در پاسخ به سؤال “چگونه در یک موضوع متخصص یا موفق شویم؟” می‌شنوم. معمولاً بعد از این جواب به سؤالات دیگری می‌رسم؛ چقدر تمرین؟ از کجا معلوم نتیجه می‌دهد؟ اصلاً من برای این کار ساخته شده‌ام یا نه؟

ژاپنی‌ها یک ضرب‌المثلی دارند: “دنبال برف دم ظهر نباشید!”. این یکی از بهترین مثال‌هایی است که می‌توانم برای تأثیر تکرار و تمرین در یادگیری بزنم. برف دم ظهر هرچقدر هم سنگین باشد، با یک ساعت تابش آفتاب از بین می‌رود و اثری از آن باقی نمی‌ماند؛ اما برفی که بعد از غروب آفتاب شروع به بارش می‌کند، مهم نیست چقدر آرام و نم نم ببارد، تا صبح تمام زمین را سفیدپوش می‌کند. در یادگیری نیز نباید دنبال نتایج زودهنگام و فوری باشید، این‌گونه نتایج با یک تابش آفتاب آب می‌شوند و اثر خود را از دست می‌دهند. یادگیری باید با تکرار و تمرین اتفاق بیفتد؛ آرام آرام و ممتد. در ادامه به اثرات تکرار و تمرین در یادگیری می‌پردازیم.

استعداد یا تلاش

تکرار و تمرین بدون استعداد چه فایده‌ای دارد؟

ما تمایل داریم ورزشکاران نخبه را به عنوان استعدادهای ذاتی در نظر بگیریم؛ استعدادها و ویژگی‌های ذاتی که آن‌ها را در شنا، دویدن، فوتبال یا ژیمناستیک بهتر می‌کند. همه ما می‌دانیم که آن‌ها زیاد تمرین می‌کنند، اما اغلب این را به‌عنوان تقویت یا توسعه یک مهارت یا استعداد طبیعی در نظر می‌گیریم. اما آیا استعداد ذاتی ضروری است یا همه ما می‌توانیم با تکرار و تمرین به ورزشکاران حرفه‌ای تبدیل شویم؟ طبق یک پژوهش در استرالیا که روی دوچرخه‌سواران جاده‌ای انجام شد، نشان داده شد که حرفه‌ای‌ها در کنترل بازدارندگی خود (توانایی تنظیم واکنش‌های قوی یا خودکار و سرکوب واکنش‌های هیجانی) از دوچرخه‌سواران تفریحی بهتر عمل می‌کنند. بنابراین ممکن است که شما برای بهترین بودن نیاز به استعداد داشته باشید، اما الزاماً برای حرفه‌ای با متخصص شدن به آن نیاز ندارید. نکته مهم این است که بدانید ورزشکاران خیلی تمرین می‌کنند، خیلی بیشتر از خیلی! به عنوان مثال، شناگران نخبه می‌توانند تا شش ساعت در روز را در آب سپری کنند. نتایج در سرعت، چابکی و فیزیک بدنی آن‌ها قابل مشاهده است. اما تمرین نه تنها بدن ورزشکاران را تغییر می‌دهد، بلکه مغز آن‌ها را نیز تغییر می‌دهد.

اثر تمرین کردن در مغز

نوروپلاستیسیتی

در حالی که رشد مغز انسان در حدود 25 سالگی به پایان رسیده است (لینک پژوهش)، مغز ما در طول زندگی به تغییر ادامه می‌دهد. بسته به تجربه ما، از جمله خاطراتی که دوباره مرور می‌کنیم و مهارت‌هایی که تمرین می‌کنیم، برخی از اتصالات سیناپسی (ارتباطات بین نورون‌ها) قوی‌تر می‌شوند، در حالی که برخی دیگر از بین می‌روند. این توانایی مغز ما برای تغییر به عنوان نوروپلاستیسیتی شناخته می‌شود. یادگیری یک مهارت جدید در ابتدا می‌تواند سخت باشد، اما هر چه بیشتر به انجام دادن یک کار ادامه دهیم، مسیرهای عصبی مرتبط با آن مهارت قوی‌تر می‌شوند و کار آسان‌تر می‌شود. اگر به اندازه کافی تمرین کنیم، ممکن است حتی آن کار را ناخودآگاه و اتوماتیک درست انجام دهیم.البته باید توجه داشته باشید که مغز در ابتدای راه شما را همراهی نمی‌کند و حتی ممکن است به یادگیری یک مبحث جدید مقاومت نشان دهد (در این مقاله بیشتر راجع به این موضوع توضیح داده‌ام). در این شرایط ممکن است با فکر کردن و تمرکز کردن روند آن کار را برهم بزنید، مثل وقتی که به مدل نفس کشیدن‌تان فکر می‌کنید.

از آنجایی که اتصالات بین نورون های شما باید چندین بار فعال شوند تا قوی تر و کارآمدتر شوند، اولین و مهمترین استراتژی فعال کردن مکرر آنهاست. این بدان معناست که برای مثال برای یادگیری یک ساز موسیقی، باید آن را به طور مکرر تمرین کنید تا “ردی” بین نورون های خود ایجاد کنید. به عنوان یک کودک، شما قادر به صحبت کردن و راه رفتن در عرض یک روز نبودید؛ بسیار تمرین کرده اید. با این حال، مهم است که توجه داشته باشید که فقط گوش دادن یا نگاه کردن به یک ساز شما برای اتصال نورون‌های شما مفید نخواهد بود. همچنین ممکن است آن را کاملاً غیرفعال و کسل کننده بیابید. من نمی‌گویم که انجام این کار آسان است! با این حال، دانشمندان فکر می کنند که این مبارزه، یادگیری را بهبود می‌بخشد، زیرا این چالش نشانه‌ای است که شما در حال ایجاد ارتباطات جدید هستید.

استراحت فراموش نشود! مطالعات نشان می‌دهد که وقتی شما به مغزتان اجازه استراحت می‌دهید، تمرین شما اثربخش‌تر می‌شود. مثلاً به جای مطالعه 2 ساعت متوالی، مطالعه 4 دوره 30 دقیقه‌ای در طی چند روز به مغز شما اجازه می‌دهد استراحت کند و بخوابد که به شما کمک می‌کند در درازمدت بهتر مطالب را به خاطر بسپارید. حالا که می‌دانید نورون‌ها باید به طور مکرر فعال شوند تا یادگیری اتفاق بیفتد (و این به معنای بازیابی اطلاعات است)، احتمالاً تعجب می کنید که چند وقت به چند وقت باید تمرین کنید. طبق این پژوهش استراحت و خواب بین دوره‌های یادگیری باعث افزایش یادگیری و به حداقل رساندن فراموشی می‌شود. به عنوان مثال، به جای مطالعه یا انجام تکالیف به مدت 3 ساعت، که پس از آن احتمالاً به هر حال احساس خستگی می‌کنید، می‌توانید این دوره یادگیری را به سه دوره 1 ساعته یا حتی به شش دوره نیم ساعته تقسیم کنید. به طور خلاصه، وقتی تمرین بازیابی خود را فاصله می‌دهید، به مغز خود اجازه می‌دهید تا ارتباطاتی را که در طول جلسات تمرین خود تقویت کرده‌اید کارآمدتر کند.

بسیار خوشحال می‌شوم اگر دیدگاه شما را راجع به این بلاگ پست بدانم و اگر تجربه یا نکته‌ی مرتبطی با این موضوع دارید، از آن مطلع باشم. خیلی ممنونم از اینکه وقت خودتان را در اختیار من قرار دادید.

دیدگاه تان را بنویسید

نظر خود را درباره این مقاله بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *